عاشق سینما بود اما نه برای دیده شدن و شهرت! سالها منشی صحنه بود و در پشت صحنه حضور داشت، همین هم او را خوشحال میکرد تا اینکه یک اتفاق او را به جلوی دوربین پرتاب کرد. حالا اما او با همان اتفاق به شهرت رسیده، به رویاهایش جامه عمل پوشانده و روند محبوبیت و معروفیتش غیر قابل توصیف است؛ بهنوش بختیاری حالا محبوبترین بازیگر ایرانی در فضای مجازی است و طرفداران بیشماری دارد...
بهنوش بختیاری که شروع کارش با مجموعههای طنز بود مدتیست که در نقشهای جدی هم طبع آزمایی میکند و اتفاقاً بازخوردهای خوبی هم از مردم و منتقدان دریافت کرده و این نوید موفقیت او در روزهای پیش روست. عصر یک روز سرد و زمستانی به بهانه نقش آفرینیهای جدیدیش با او به گفتوگو نشستیم، ماحصلش پیش روی شماست...
بهنوش بختیاری در زندگی حرفهای دست به تغییرات مهمی زده و روند کاری خود را تغییر داده، سال گذشته فیلم «من» چهره جدیدی از شما به سینما نشان داد، چقدر با برنامه ریزی تن به این اتفاق دادید و چقدر خود را به دست شانس و تقدیر سپردید؟
بله درست است. این روزها همه با بهنوش بختیاری جدیدی مواجه هستند. کسی که با برنامه ریزی مسیر تازهای انتخاب کرده و در حال تاوان دادن است!
تاوان دادن عبارت عجیبی است، چرا؟
اگر از عبارت تاوان دادن استفاده میکنم به این دلیل است که در این چند سال بسیار سختی کشیدم چون هدفم برایم مقدس بود. در دو سه سال اخیر تمام پیشنهادات تلویزیون و سریالها را رد کردم به جز مجموعه «محله گل و بلبل» که برای آن دلیل محکمی داشتم و دارم. این مجموعه برای کودکان است و من عاشق بچهها هستم . با عشق پذیرفتم که در این مجموعه بازی کنم برایم هم مهم نبود در مورد من چه حرفهایی میزنند که زدند (با خنده)؛ بچهها برایم از هر حرفی مهمتر هستند و از بودن در این کار لذت میبرم. میخواستم فضای کاریام را تغییر دهم و خوشحالم که سینماگران هم به خواست من احترام گذاشتند و نقشهای متفاوتی به من پیشنهاد کردند. میدانید تغییر این شرایط خیلی سخت است، خیلی... قبول نکردن سریال یعنی دیده نشدن، یعنی از چشمها دور شدن؛ یعنی بی پولی و هزار مشکل دیگر، اما من این سختی را به جان خریدم و به بازی در چند سکانس کوتاه از فیلمهای سینمایی مشغول شدم، چون هدفم تغییر بود. من این تاوان را دادهام و میدهم تا به همه ثابت کنم من صرفاً کمدین نیستم، هر چند کمدین بودن کار بسیار دشواری است آن هم در مملکت ما که همه طنازند! اما دلم میخواهد دیگران بدانند بازیگر اگر کارش را بلد باشد در نقشهای کوتاه هم میتواند خوب بازی کند و دیده شود. نتیجه تصمیم من این است کمتر کار کنم و کمتر درآمد داشته باشم اما کار خوب و قابل دفاع بازی کنم.
مثل بازی در فیلم سینمایی «انزوا»... به نظر خیلیها اگرچه در چند سکانس کوتاه بودید اما فراتر از انتظار ظاهر شدهاید.
دقیقاً... زدی به هدف (با خنده). خودم هم بار اول که فیلم را دیدیم حیرت کردم و به نظرم فیلم بسیار بهتر از تصور من ساخته شده بود. زمانی که فیلمنامه را خواندم میدانستم نقش کوتاهی دارم اما با تمام وجود پذیرفتم که بازی کنم. در کار کردن با مرتضی میرزا علی عباس هم راحت بودم و دست من را در بازی باز گذاشته بود وتنها گاهی اوقات اشتباهاتم را تذکر میداد. اینقدر این تجربه برای من خوب بود که حاضرم در تمام فیلمهای این کارگردان جوان بازی کنم.
فیلم «انزوا» هرچند که در نگاه داوران جایی نداشت اما از فیلمهای تاثیرگذار جشنواره سی و پنجم فجر بود و نکته مهم این بود که تمام بازیگران در نقشهای کوتاهی حضور داشتند مثل جمشید هاشمپور، سیامک صفری، اندیشه فولادوند و شما، اما همین حضور کوتاه هم قدرت بازیگرانش را به رخ کشید...
فکر میکنم همینطور است! خود من غرق در بازی جمشید هاشمپور با آن سابقه درخشان شدم که تنها چند دقیقه در فیلم حضور داشت اما بخش مهمی از کار را تحت تاثیر خود قرار داد. اینها را که میبینم در ادامه مسیرم مصممتر میشوم و تردید ندارم مسیر درستی انتخاب کردهام.
ظاهراً بعد از این تصمیم نگاه سینماگران به شما تغییر کرده و پیشنهادهای خاصی به شما میدهند.
چه بهتر! امسال پیشنهادهای من نقشهای جدی و خاص هستند؛ مثلاً در فیلمهای «مرداد» و «حریم شخصی» که بازی کردم نقشهای کوتاه و متفاوتی دارم؛ یا فیلم جدید مجید مصطفوی که نامش هنوز مشخص نیست، اما نقشم فرسنگها از من فاصله دارد. این را هم بگویم سینماگرانی که من را برای بازی در پروژههایشان دعوت میکنند هنوز نقش اول یک پروژه ملودرام را به من پیشنهاد ندادهاند اما ایمان دارم آن روز هم خواهد آمد و من نقش اول یک فیلم سینمایی مهم را بازی خواهم کرد و سیمرغ بهترین بازیگری را هم خواهم گرفت. شک ندارم! من مسیرم را به آهستگی و با صبوری طی میکنم تا خودم را اثبات کنم.
ولی طی این مسیر برای چهره شناخته شدهای مانند شما کمی سخت است...
بله خیلی هم سخت. خیلی از دوستان به من میگویند بهنوش تو آدم معروفی هستی این همه طرفدار داری، چرا اینقدر به خودت سخت میگیری؟ آره من معروفم اما هنوز بازیگر نشدهام. میخواهم بازیگر کاملی باشم و در این راه سختیها را به جان میخرم. هیچ وقت هم دچار غرور و توهمهای بی دلیل نمیشوم. من باید در بازیگری خودم را اثبات کنم.
فارغ از بحث بازیگری مدتی در حال ساخت مستندی اجتماعی بودهاید، در مسیر جدیدی که برای خود ترسیم کردهاید، بهنوش بختیاری کارگردان هم میشود؟
من کارگردانی را دوست ندارم و استعدادش را هم ندارم (با خنده) اما از آنجایی که دغدغههای اجتماعی زیادی دارم و ساخت مستند با دغدغههای من همخوان است این کار برایم جذابیت دارد. نمیخواهم کارگردان باشم اما میخواهم مشکلات را به تصویر بکشم و علاقمندم به طبیعیترین شکل ممکن این اتفاق رخ دهد. مستندسازی هم صبوری میخواهد، نمیشود دوربین برداری و از هر چیزی تصویر بگیری و سر هم کنی و بگویی مستند ساختم! چند وقت پیش مستندی دیدم از مایکل مور که تمام دنیا را زیر پا گذاشته و سفر کرده تا فرهنگها و آداب و رسوم را به تصویر بکشد، سالها زمان گذاشته تا این چنین مستندی ساخته. الگوی من هم در مستندسازی مایکل مور است و میخواهم من هم با زمان و مطالعه کافی کاری انجام دهم. ببینید چقدر من صبور شدهام ( با خنده).
سرنوشت آن مستند به کجا رسید؟ ظاهراً در میانه کار موضوع را تغییر دادهاید...
بله؛ مستندی ساختهام به نام «فصل انگور» که در مورد خودکشی بود اما بعد از مدتی فکر کردم که شاید از این کار برداشتهای بدی شود و عدهای فکر کنند سیاهنمایی میکنم. بعدها حرفهایی شنیدم در مورد هنرمندان فراموش شده که گاهی فکر میکنند خودشان را از بین ببرند. با تعداد زیادی از این هنرمندان گفتوگو کردیم و حرفهایشان را شنیدیم؛ وقتی کار را تدوین میکردیم احساس کردم این موضوع هنوز جای کار دارد و هنوز آماده نمایش نیست، در نتیجه فعلاً دست نگه داشتم و عجلهای هم برای آماده شدن و نمایشش ندارم. ترجیح میدهم در زمان مناسبی به این موضوع بپردازم.
با وجود این مشغلهها ولی تعلق خاطرتان به فضای مجازی کم نشده...
نه! کم شده... اما مدتی است کمتر در صفحات مجازی و اینستاگرام هستم؛ هرچند از انرژیهای خوب طرفدارانم ذوق میکنم و مهربانی و محبتشان را صمیمانه پاس میدارم، اما دلخوری هم کم ندارم. دیدن بی اخلاقیها، فحاشیها و به کار بردن الفاظ رکیک در مورد من و خانوادهام آزارم میدهد. از آنجایی که روحیه حساسی دارم خیلی وقتها با خواندن این مطالب اشک میریزم و از زندگی سیر میشوم. نمیدانم چرا ما اینقدر با عجله قضاوت میکنیم، فحش میدهیم و حرفهای بی دلیل میزنیم، در مورد من که تمامی هم ندارد. به همین دلایل حضورم را کم کردم و بیشتر روی مطالعه و کار تمرکز کردم. دنیای مجازی دیگر برایم دوست داشتنی نیست. وقتی یادم میآید یک روز از خواب بیدار شدم و دیدیم 1000 کامنت فحش و ناسزا دارم، قلبم درد میگیرد. خدا را شکر که طرفداران فهیم و مهربان کم ندارم و به عشق آنها این رنجها را تحمل میکنم.
شنیدهایم به کار تهیه کنندگی علاقمند هستید و شاید روزی تهیه کننده فیلمسازان جوان و کار اولی باشید، پولش را دارید؟
بزرگترین آرزوی من است؛ خیلی دوست دارم در خدمت این بچههای با استعداد باشم. اما در مورد پول... سرمایه گذاران به من که شناخته شده هستم اعتماد و کمک میکنند تا بتوانم گرهای از کار فیلمسازان جوان باز کنم. هنوز به صورت رسمی این کار را شروع نکردهام، اما رایزنیها و گفتوگوهایی داشتهام.
ولی اعترافی بکنم... از خودم کمی میترسم چون پول در دست من دوام نمیآورد و زود خرج میشود. میترسم سرمایهها را به باد دهم (با خنده) ولی این را نشنیده بگیرید، به من اعتماد کنید...
*مصاحبهکننده: غزل نهانی برای وبسایت آیفیلم (اسفند 1395)